Lyrics of Javooneh Shahriar
زیر یه سنگ سیاه
پونه ای زد جونه
سر در آورد از تو خاک
آسمون رو ببینه
سایه سیاه سنگ
افتاده بود رو تنش
سردی پیکر سنگ
مونده بود رو بدنش
خسته شد نشست رو خاک
اون جونه قشنگ
نتونست بیاد بیرون
از زیر سینه سنگ
گفت که:
"زیر سنگ سخت
من غریب و اسیرم
زیر این حجم کبود
جون میدم, من میمیرم."
سنگه تا حرف و شنید
قلب سنگی اش شکست
گفت که:
" با این همه درد
نمیشه اینجا نشست
لبه پرتگاه جنون
لغزید و افتاد توی رود
چه قشنگ کار سنگ
تو سکوت شعر من
رسیدن به اوج عشق
قصه سقوط سنگ
یکی هست که میگذره
از خودش ببین چه سخت
سنگه افتاد ته رود
تا جونه شد درخت