متن آهنگ هله عاشقان بهزاد
هله عاشقان بشارت
هله عاشقان بشارت
که نماند این جدایی
برسد وصال دولت
برسد وصال دولت
بکند خدا خدایی
ز کرم مزید آید
دو هزار عید آید
دو جهان مرید آید
تو هنوز خود کجایی
کرمت به خود کشاند
به مراد دل رساند
غم این و آن نماند
بدهد صفا صفایی
به مقام خاک بودی
سفر نهان نمودی
چو به آدمی رسیدی
هله تا به این نپایی
تو مسافری روان کن
سفری بر آسمان کن
تو بجنب پاره پاره
که خدا دهد رهایی
نفسی روی به مغرب
نفسی روی به مشرق
نفسی به عرش و کرسی
که ز نور اولیایی
بنگر به نور دیده
که زند بر آسمانها
به کسی که نور دادش
بنمای آشنایی
بنگر به نور دیده
که زند بر آسمانها
به کسی که نور دادش
بنمای آشنایی
بنگر به نور دیده
که زند بر آسمانها
به کسی که نور دادش
بنمای آشنایی
هله عاشقان بشارت
هله عاشقان بشارت
که نماند این جدایی
برسد وصال دولت
برسد وصال دولت
بکند خدا خدایی
ز کرم مزید آید
دو هزار عید آید
دو جهان مرید آید
تو هنوز خود کجایی
کرمت به خود کشاند
به مراد دل رساند
غم این و آن نماند
بدهد صفا صفایی
به مقام خاک بودی
سفر نهان نمودی
چو به آدمی رسیدی
هله تا به این نپایی
تو مسافری روان کن
سفری بر آسمان کن
تو بجنب پاره پاره
که خدا دهد رهایی
نفسی روی به مغرب
نفسی روی به مشرق
نفسی به عرش و کرسی
که ز نور اولیایی
بنگر به نور دیده
که زند بر آسمانها
به کسی که نور دادش
بنمای آشنایی
بنگر به نور دیده
که زند بر آسمانها
به کسی که نور دادش
بنمای آشنایی