متن آهنگ تکنوازی نی و آواز گروه مستان همای
« خود سوختگان »
داد درویشی از سر تمهید
سر قلیان خویش را به مرید
گفت که از دوزخ ای نکو کردار
قدری آتش به روی آن بگذار
بگرفت و ببُرد و باز آورد
عقد گوهر ز درج راز آورد
گفت که در دوزخ هر چه گردیدم
درکات جحیم را دیدم
هیزم و آتش و ذغال نبود
اخگری بهر اشتعال نبود
اخگری بهر اشتعال نبود...
هیچ کس آتشی نمی افروخت
زآتش خویش هر کسی می سوخت
زآتش خویش هر کسی می سوخت...
شعر از "صغیر اصفهانی"
🔥 Best VPNs بهترین و پرسرعت ترین وی پی ان های برگزیده سال با امکان خرید از ایران و لینک تخفیف 🔥