Lyrics of Pol Hasan Shamaei Zadeh
من توی رویام تموم عمرم
یه پل می دیدم پلی که از اون
هر چه می خواستم بهش می رسیدم
خوشبختی مو من اون ور می دیدم
بالا میرفتم پر می کشیدم
تا می رسیدم به سقف ابرا
کوچیک می دیدم دنیا رو اون جا
چه دنیایی بود دنیای پرواز
همه پرنده همه هم آواز
همیشه روز بود همیشه روشن
همه چی شیشه نه سنگ و آهن
آسمون شفّاف رنگ فیروزه
یه دریا که توش خورشید می سوزه
هر فصل درختاش سبزو پُر برگ بود
نه دردِ موندن نه ترس مرگ بود
این پلِ خوبو هیچ وقت ندیدم
تا به ساعت مرگ آخر رسیدم
تو لحظه های کوتاهِ موندن
با چشم بی نور پلُ دیدم من
به سرزمینِ خوب خوشبختی
رسیدم آخر اما به سختی
با تن خزیدن رو سنگ و رو خاک
با تن مثل مار یه مار زخمدار
اون طرف اما مثل همین ور
خالی تر هم بود اون که خواب می رفت
چشمای مات و ناباورم بود