Lyrics of Orchestre Va Avaz Shahram Nazeri
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی
بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی
تو پرده پیش گرفتی و ز اشتیاق جمالت ز پردهها به درافتاد رازهای نهانی
مرا مپرس که چونی به هر صفت که تو خواهیمرا مگوی که چه نامی به هر لقب که توخوانی
من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم تو میروی به سلامت سلام من برسانی