تو ی نی نی چشمات پر از لطف و یه رنگی توی حیاط نشسته بهار سبز و رنگی شب شادی و عشقه همین امشبو عشقه میترسم از زمونه که خودش بلای عشقه
بهارو توی فصلا از عشق تو شناختم دلی که توی سینه س به اون عشق تو باختم اگه من میدونستم که عشق تو تو راهه میزدم از قدیما به امشب یه بیراهه
به انتظار نشستم و امیدم همه عالم و آدماش بریدم به این گوشه خلوت پزیدم به جز ساقی و می یاری ندیدم توی آیینه دیدم یه خواب زندگانی همه شادی و غمهاش سراب زندگانی
بهارو توی فصلا از عشق تو شناختم دلی که توی سینه س به اون عشق تو باختم اگه من میدونستم که عشق تو تو راهه میزدم از قدیما به امشب یه بیراهه