هین سخن تازه بگو، تا دو جهان تازه شود هین سخن تازه بگو، تا دو جهان تازه شود سخن تازه بگو، تا دو جهان تازه شود وارَهد از حدِ جهان، بیحد و اندازه شود خاک سیه بر سر او، کز دم تو تازه نشد یا همگی رنگ شود، یا همه آوازه شود
روی کسی سرخ نشد روی کسی سرخ نشد، بیمدد لعل لبت روی کسی سرخ نشد روی کسی سرخ نشد، بیمدد لعل لبت بی تو اگر سرخ بوَد بی تو اگر سرخ بوَد، بر اثر غازه شود
هر که شُدت حلقهی در هر که شُدت حلقهی در، زود بَرد حُقه زر خاصه که دَر باز کنی خاصه که دَر باز کنی، مَحرم دروازه شود آب چه دانست که او، گوهر گوینده شود آب چه دانست که او، گوهر گوینده شود خاک چه دانست که او، غمزهی غمازه شود غمازه شود، غمازه شود