Panah Hasan Shamaei Zadeh





پناه

    متن آهنگ پناه از حسن شماعی زاده

    به راه دل زدم فالی
    که گیرم از خود احوالی
    مبارک مطلعی آمد
    نپاید دور بدحالی
    من از اوج فراموشی
    از این بیهوده خاموشی
    به لطف مهربانی ها
    به خون سرخ همجوشی
    از این تاریک غمخانه
    به شوق کنج میخانه
    می افروز شعله در خانه
    به سوی شهر و کاشانه
    باز می گردم
    باز می گردم
    باز می گردم
    باز می گردم

    قسم بر چشم خون بارت
    به آن اشک گوهربارت
    ندارم آرزو این بار
    ببینم روز دیدارت
    بدان تا هستی و هستم
    منم همپا خریدارت
    الهی هرکجا هستی
    خدا باشد نگهدارت
    از این تاریک غمخانه
    به شوق کنج میخانه
    بیفروز شعله در خانه
    به سوی شهر و کاشانه
    باز می گردم
    باز می گردم
    باز می گردم
    باز می گردم

    به آنجایی که از من قصه می گفتی
    سلامم را خداحافظ نمی گفتی
    و از روز وداع تا آخرین لحظه
    حکایت از دل پر غصه می گفتی
    با آنجایی که با من آشنا بودی
    نیاز هم صدایی را صدا بودی
    و در روزی که بدرودم تو را آزرد
    برای دیدنم دست دعا بودی
    باز می گردم
    باز می گردم
    باز می گردم
    باز می گردم
    باز می گردم
    باز می گردم
    باز می گردم
    باز می گردم




Download Panah Hasan Shamaei Zadeh