Safar By Fereydoon Farrokhzad Fereydoon Farrokhzad





سفر

    متن آهنگ سفر از فریدون فرخزاد

    سفر چگونه دست من را
    از آن همه گرمی جدا کرد
    گویی صدایی از ته گور
    چون مرگ من ، من را صدا کرد

    من و تِرَن در هم خزیدیم
    از تو دگر چیزی ندیدیم
    میان راهِ آهنِ شهر
    چگونه از هم دل بریدیم

    از پشت دیواری پر از دود
    تو را میان خانه دیدم
    سبکتر از ابری سبکبال
    بسوی آغوشت دویدم

    زمین از آغازش جدا شد
    هوا پر از قهر صدا شد
    صدای اندوه درونم
    چگونه خالی ؛ از صدا شد

    آیا در آن لحظه ندیدی
    که من پر از احساس دردم
    میمردم از این غم که دیگر
    هرگز به خانه بر نگردم

    اکنون تو تنها مینشینی
    تنها میان خاطراتت
    من میخزم چون سایه ای دور
    روی نگاه سرد و ماتت

    حس میکنم چیزی نمانده
    جز فکر خانه در سر من
    با من یکی شو بعد از این راه
    ای ابتدا و آخر من

    سوت تِرَن آواز تلخیست
    کز ارتعاشش میشوم سست
    با آن چگونه میتوان زیست
    در آنچه چیزی می توان جُست

    روزی دوباره میشود باز
    دروازه های بازوانم
    می گیرمت هرجا که باشم
    در بازوانِ ناتوانم

    سوت تِرَن آواز تلخیست
    کز ارتعاشش میشوم سست
    با آن چگونه میتوان زیست
    هر آنچه چیزی می توان جُست
    با آن چگونه میتوان زیست
    هر آنچه چیزی می توان جُست



Download Safar By Fereydoon Farrokhzad Fereydoon Farrokhzad