Beh Zamani Keh Mohabbat Banan





به زمانی که محبت (مرضیه)

    متن آهنگ به زمانی که محبت (مرضیه) از بنان

    به زمانی،که محبت،شده همچون افسانه
    به دیاری ، که نیابی ، خبری از جانانه
    دل رسوا ، دگر از من ، تو چه خواهی ؟دیوانه!


    از آواز دلم ،زمزمه ساز دلم ،من به فغانم!
    ای دل چه بگویم ، وز شررت چه بگویم،حیرانم!


    تو همان شرری که خرمن جان من بسوزی
    تو که با نگهی به جان من شعله برفروزی


    تو که از صنمی ندیده ای روی آشنائی ،
    ز چه رو دل من تو این چنین کشته وفائی؟


    تا تو همدم ، شبهای منیشبها شاهد ، تبهای منی
    همچون آتشی شعله می کشیشمع هر انجمنی

    ای دل ز تو ما را چه نصیبی بودگشتم ز تو رسوا چه فریبی بود
    غمهای جهان را تو خریداریآخر تن ما را چه شکیبی بود


    به کجا به کجا ، بری ام ای دل رسوا
    به کجا ای دل رسوا نکنی تو چرا پروا، تو چرا پروا


    به زمانی که محبتشده همچون افسانه
    به دیاری که نیابی خبری از جانانه
    دل رسوا ، دگر از من ، تو چه خواهی ؟ دیوانه!
    دیوانه! دیوانه!



Download Beh Zamani Keh Mohabbat Banan