Ba To Hastam Haydeh





با تو هستم

    متن آهنگ با تو هستم از هایده

    با تو هستم

    (به بهار می طلب کن منشین به کار دیگرکه بسی امید باید که رسد بهار دیگر
    بشمر غنیمت ارزان که رسی به روزگاریکه خطا بود نشستن پی روزگار دیگر

    نمیدانمنمیخواهم بدانمکه ساز کهنه عشقم شکسته
    نمیخواهم بدانم در نگاهمغروب غربت صحرا نشسته)

    نمیدانمنمیخواهم بدانمکه ساز کهنه عشقم شکسته
    نمیخواهم بدانم در نگاهمغروب غربت صحرا نشسته

    خانه عشق من اکنون بی تو رنگ غم گرفتهمحفل پرشور من از دوریت ماتم گرفته

    من تو را هر نیمه شب محزون و خاموشبا دو چشم مست و غمگین جستجو کردم
    همچو یک دیوانه عاشق به یادمکوچه های آشنا را زیر و رو کردم
    تا به چشم خویش دیدم هرچه بود از هم گسستهسایه سرد جدایی در میان ما نشسته

    دل مگو با من که او دیوانه ای دیوانه ای بوددر میان سینه ام دیوانه ای بیگانه ای بود

    دل مگو با من که او دیوانه ای دیوانه ای بوددر میان سینه ام دیوانه ای بیگانه ای بود

    بر تو نفرین من ای دل بی حاصل من
    من ز دست تو چنین افسانه گشتماز همه خلق جهان بیگانه گشتم
    خسته ام دیوانه دل زین بی قراریمن ندارم طاقت دیوانه داری
    خسته ام دیوانه دل زین بی قراریمن ندارم طاقت دیوانه داری

    (شکسته خاطر و آزرده جان و خسته تنمکسی مباد چنین زار و مبتلا که منم
    بلای جان من این عقل مصلحت بین استبیار باده که غافل کند ز خویشتنم
    چو شمع آتش سوزان درون جان دارمببین به روشنی فکر و گرمی سخنم)

    در شعله آن شمعدر شعله آن شمع که افروخته بودم
    ای کاشای کاش که پروانه صفت سوخته بودم

    نقشی ز وفا نیست
    نقشی ز وفا نیست در این مرحله یاربمن درس وفا را ز که آموخته بودم

    در شعله آن شمع که افروخته بودم
    ای کاش
    ای کاش که پروانه صفت سوخته بودم

    نقشی ز وفا نیست
    نقشی ز وفا نیست در این مرحله یاربمن درس وفا را ز که آموخته بودم

    افسوس که روشنگر بزم دگران شدشمعی که ز سوز جگر افروخته بودم

    آن کو به تمنای تو رسوای جهان گشتای آفت هستی من دلسوخته بودم

    یکرنگی و تسلیم و صفا را همه ای عشقدر سینه به سودای تو اندوخته بودم

    (از این دل داد من بستان خدایاز دستش تا به کی گویم خدا دل
    به تاری گردنش را بسته زلفتفقیر و عاجز و بی دست و پا دل)


    نمیدانمنمیخواهم بدانمکه ساز کهنه عشقم شکسته
    نمیخواهم بدانم در نگاهمغروب غربت صحرا نشسته)

    خانه عشق من اکنون بی تو رنگ غم گرفتهمحفل پرشور من از دوریت ماتم گرفته

    من تو را هر نیمه شب محزون و خاموشبا دو چشم مست و غمگین جستجو کردم
    همچو یک دیوانه عاشق به یادمکوچه های آشنا را زیر و رو کردم
    تا به چشم خویش دیدم هرچه بود از هم گسستهسایه سرد جدایی در میان ما نشسته



Download Ba To Hastam Haydeh