Raz Maziar Moghaddam





راز

    متن آهنگ راز از مازیار مقدم

    تو مثل راز پاییزی و من رنگ زمستانم
    چگونه دل اسیرت شد قسم به شب نمیدانم !
    تو مثل شمعدونی ها پر از رازی و زیبایی
    و من در پیش چشمان تو مشتی خاک گلدانم
    تو دریایی ترینی، آبی و آرام، بی پایان!
    و من موج گرفتاری اسیره دست طوفانم
    تو مثل آسمانی، مهربان و آبی و شفاف..
    و من در آرزوی قطره های پاک بارانم
    نمیدانم چه باید کرد با این روح آشفته
    به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم
    تو دنیای منی ، بی انتها و ساکت و سرشار
    و من تنها در این دنیای دور، از غصه مهمانم
    تو مثل مرز احساسی ، قشنگ و دور و نامعلوم
    و من در حسرت دیدار چشمت رو به پایانم
    تو مثل مرهمی بر بال بی جان کبوتر
    و من یک کبوتر تشنه ی باران درمانم
    بمان امشب کنار لحظه های بی قرار من
    ببین با تو چه رویاییست رنگ شوق چشمانم...
    شبی یک شاخه ی نیلوفر به دست آبیت دادم
    هنوز از عطر دستانت پر از شوق است دستانم
    تو فکر خواب گلهایی که یک شب باد ویران کرد
    و من خواب تورا میبینم و لبخند پنهانم
    تو مثل لحظه ای هستی که باران تازه میگیرد
    و من مرغی که از عشقت فقط بیتاب و حیرانم
    شب است و نغمه ی مهتاب و مرغان سفر کرده
    و شاید یک مه کمرنگ از شعری که میخواند
    تمام آرزوهایم زمانی سبز میگردد که تو یک شب بگویی:
    " دوستم داری تو میدانم "
    غروب آخر شعرم پر از آرامش دریاست
    و من امشب قسم خوردم تورا هرگز نرنجانم
    به جان هر چه عاشق توی این دنیای پر غوغاست
    قدم بگذار روی کوچه های قلب ویرانم !
    بدون تو شبی تنها و بی فانوس خواهم مرد
    دعا کن بعد دیدار تو باشد وقت پایانم... !



Download Raz Maziar Moghaddam