Khatere Ha Hasan Shamaei Zadeh





خاطره ها

    متن آهنگ خاطره ها از حسن شماعی زاده

    من از شهر غریب بی نشونی اومدم
    برای هم صدایی هم زبونی اومدم
    من از دشتهای دور و جاده های پرغبار
    سراپای وجودم اشتیاق و انتظار
    پر از گرد و غبار میام از راه دور
    من از قصه پرم تویی سنگ صبور
    چه خوبه پاک کنی غبارو از تنم
    که خستم از سفر به فکر موندنم
    غریب آشنام دوست دارم میام
    همیشه با منی تموم لحظه هام
    پناه دستته دو تا دستام
    چه خوبه سقفمون یکی باشه با هم
    بمونم منتظر تا برگردی خونه م
    تو زندونم با تو من آزادم

    گداره بالای کوه پناه جون قوچه
    تفنگ تو می غره که زندگی چه پوچه
    دلتنگم دلتنگم دلتنگ از این بیداد
    دلتنگم دلتنگم دلتنگ از این صیاد

    من همونم که یه روز می خواستم دریا بشم
    می خواستم بزرگترین دریای دنیا بشم
    آرزو داشتم برم تا به دریا برسم
    شبو آتیش بزنم تا به فردا برسم

    چشم من بیا منو یاری بکن
    گونه هام خشکیده شد کاری بکن
    غیر گریه مگه کاری میشه کرد
    کاری از ما نمیاد زاری بکن
    اونکه رفته دیگه هیچوقت نمیاد
    تا قیامت دل من گریه میخواد

    خدا گریه ی مسافرو ندید
    دل نبست به هیچ کس و دل نبرید
    آدمو برای دوری از دیار
    جاده رو برای غربت آفرید
    جاده اسم منو فریاد می زنه
    میگه امروز روز دل بریدنه
    کوله باری که پر از خاطره هاست
    روی شونه های لرزون منه

    توی این غروب غربت قد دلتنگی ابرا
    واسه سرسبزی جنگل واسه اون دشتای زیبا
    واسه ده تنگه دلم واسه ده تنگه دلم
    واسه ده تنگه دلم واسه ده تنگه دلم

    کنج دیوار هشتیمون پرستو لونه کرده
    پرستو لونه کرده
    باد زده و کاکل سبزه ها رو شونه کرده
    کاکلو شونه کرده
    نرگسیها واشدن و تو لیوانن رو طاقچه
    رو پرپر برگای یاس عروسی کرده باغچه
    عروسی کرده باغچه
    مهمونیشون مطرب و تار نداره
    بزن و بکوب ببر و بیار نداره
    سادگیشون حسمو وا میداره
    بچگیامو یاد من بیاره
    بچگیامو یاد من بیاره

    دستای تو جای امنه زیر بارون مثل طاقی
    اعتماد بازوانت از یه دنیا مونده باقی
    تو به شکل خلوت من پر جذبه پر رازی
    تو دو نقطه از یه خطی از ستاره به اقاقی
    از ستاره به اقاقی

    ای که به من صدای خوندن دادی
    ای که به من جرأت موندن دادی
    تو با نفس های خوش مسیحا
    به من امید زنده بودن دادی
    تو آخرین اسمی که به یاد تو می مونم
    تو قدرت صدامی اگه هنوز می خونم
    بعد از تو می دونم آوازی نمی خونم

    ای که بی تو خودمو تک و تنها می‌بینم
    هرجا که پا می‌ذارم تو رو اونجا می‌بینم
    یادمه چشم‌های تو پر درد و غصه بود
    قصه غربت ما قد صد تا قصه بود
    یاد تو هرجا که هستم با منه
    داره عمر منو آتیش می‌زنه

    یک حمومی من بسازم
    چل ستون چل پنجره
    جانم چل ستون چل پنجره
    کج کلاه خان توش بشینن
    با یراق و سلسله
    جانم با یراق و سلسله
    دل میگه برو برو نه پس بیا بیا بیا
    دل میگه برو برو نه پس بیا بیا بیا
    برو برو که خوب شناختمت
    خوب شد که دل نباختمت
    برو برو که خوب شناختمت
    خوب شد که دل نباختمت

    شعر من رنگ چشاته رنگ پاک بی ریایی
    بهترین رنگی که دیدم رنگ زرد کهربایی
    من و گنجشکای خونه دیدنت عادتمونه
    به هوای دیدن تو پر می گیریم از تو لونه

    کاشکی این دیوار خراب شه
    من و تو با هم بمیریم
    توی یک دنیای دیگه
    دستای همو بگیریم
    شاید اونجا توی دل ها
    درد بیزاری نباشه
    میون پنجره هاشون
    دیگه دیواری نباشه



Download Khatere Ha Hasan Shamaei Zadeh