Etefagh Ahmad Shamloo





اتفاق

    متن آهنگ اتفاق از احمد شاملو

    مردی ز باد ِ حادثه بنشست
    مردی چو برق ِ حادثه برخاست
    آن، ننگ را گُزید و سپر ساخت
    وین، نام را، بدون ِ سپر خواست.



    ابری رسید پیچان‌پیچان
    چون خِنگ ِ یال‌اش آتش، بردشت.
    برقی جهید و موکب ِ باران
    از دشت ِ تشنه، تازان بگذشت.

    آن پوک‌تپه، نالان‌نالان
    لرزید و پاگشاد و فروریخت
    و آن شوخ‌بوته، پُرتپش از شوق،
    پیچید و با بهار درآمیخت.

    پرچین ِ یاوه‌مانده شکوفید
    و آن طبل ِ پُرغریو فروکاست.
    مردی ز باد ِ حادثه بنشست
    مردی چو برق ِ حادثه برخاست


    (از کتاب باغ آینه)



Download Etefagh Ahmad Shamloo