Hamlet Ahmad Shamloo





هملت

    متن آهنگ هملت از احمد شاملو

    بودن
    یا نبودن...
    بحث در این نیست
    وسوسه این است.
    شراب زهر الوده به جام و
    شمشیر به زهر اب دیده
    در کف دشمن –
    همه چیزی
    از پیش
    روشن است و حساب شده
    و پرده
    در لحظه ی معلوم
    فرو خواهد افتاد
    پدرم مگر به باغ جتسمانی خفته بود
    که نقش من میراث اعتماد فریبکار اوست
    و بستر فریب او
    کام گاه عمویم!
    [من این همه را
    به ناگهان دریافتم،
    با نیم نگاهی
    از سر اتفاق
    به نظاره گان تماشا]
    اگر اعتماد
    چون شیطانی دیگر
    این هابیل دیگر را
    به جتسمانی ی دیگر
    به بی خبری لالا نگفته بود،-
    خدا را
    خدا را!
    چه فریبی اما،
    چه فریبی!
    که آن که از پس پرده ی نیم رنگ ظلمت به تماشا نشسته
    از تمامی ی فاجعه
    اگاه است
    و غم نامه ی مرا
    پیشاپیش
    حرف یه حرف
    باز میشناسد
    در پس پرده ی نیم رنگ تاریکی
    چشم ها
    نظاره ی درد مرا
    سکه ها از سیم و زر پرداخته اند

    تا از طرح ازاد گریستن
    در اختلال صدا و تنفس ان کس
    که منتظاهرانه در حقیقت به تردید می نگرد
    لذتی به کف ارند
    از اینان مدد از چه خواهم،که سرانجام
    مرا و عموی مرا
    به تساوی
    در برابر خویش به کرنش می خوانند،
    هر چند رنج من ایشان را ندا در داده باشد که دیگر
    کلادیوس
    نه نام عامّ
    که مفهومی ست عام
    و پرده...
    در لحظه ی محتوم...
    با این همه
    از ان زمان که حقیقت
    چون روح سرگردان بی آرامی بر من اشکار شد
    و گند جهان
    چون دود مشعلی در صحنه های دروغین
    منخرین مرا آزرد،
    بحثی نه
    که وسوسه ئی این:
    بودن
    یا
    نبودن.



Download Hamlet Ahmad Shamloo