Track 11 Ahmad Shamloo





Track 11

    متن آهنگ Track 11 از احمد شاملو

    در آوار خونین گرگ و میش
    دیگر گونه مردی آنک،
    که خاک را سبز می خواست
    و عشق را شایسته ی زیباترین زنان -
    که اینش
    به نظر
    هدیّتی نه چنان کم بها بود
    که خاک و سنگ را بشاید.
    چه مردای ! چه مردی !
    که می گفت
    قلب را شایسته تر آن
    که به هفت شمشیر عشق
    در خون نشیند
    و گلو را بایسته تر آن
    که زیباترین نام ها را
    بگوید.

    و شیر آهنکوه مردی از این گونه عاشق
    میدان خونین سرنوشت
    به پاشنه ی آشیل
    در نوشت. -
    رویینه تنی
    که راز مرگش
    اندوه عشق و
    غم تنهایی بود.



    «- آه، اسفندیار مغموم!
    تو را آن به که چشم
    فرو پوشیده باشی!»



    « - آیا نه
    یکی نه
    بسنده بود
    که سر نوشت مرا بسازد؟

    من
    تنها فریاد زدم
    نه!
    من از
    فرو رتن
    تن زدم.
    صدایی بودم من
    - شکلی میان اشکال -،
    و معنایی یافتم.

    من بودم
    و شدم،
    نه زان گونه که غنچه ای
    گلی
    یا ریشه ای
    که جوانه ای
    یا یکی دانه
    که جنگلی -
    راست بدان گونه
    که عامی مرمی
    شهیدی؛
    تا آسمان بر او نماز برد.



    من بینوا بندگکی سر به راه
    نبودم
    و راه بهشت مینوی من
    بُزروِ طوع و خاکساری
    نبود:

    مرا دیگرگونه خدایی می بایست
    شایسته آفرینه ای
    که نواله ی ناگزیر را
    گردن
    کج نمی کند.

    و خدایی
    دیگرگونه
    آفریدم ».



    دریغا شیر آهنکوه مردا
    که تو بودی،
    و کوهوار
    پیش از آن که به خاک افتی
    نستوه و استوار
    مرده بودی.

    اما نه خدا و نه شیطان -
    سر نوشت تو را
    بتی رقم زد
    که دیگران
    می پرستیدند.
    بتی که
    دیگرانش
    می پرستیدند.



    1352



Download Track 11 Ahmad Shamloo