Ghoghnoos Ahmad Shamloo





ققنوس

    متن آهنگ ققنوس از احمد شاملو

    ققنوس مرغ خوش خوان، آوازه ی جهان

    آوراه مانده از وزش بادهای سرد

    بر شاخ خیزران.

    بنشسته است فرد

    بر گرد او به هر سر شاخی پرندگان.



    او ناله های گمشده ترکیب می کند

    از رشتهی پاره ی صد ها صدای دور.

    در ابر های مثل خطی تیره روی کوه

    دیوار یک بنای خیالی را

    می سازد.



    از آن زمان که زردی خورشید روی موج

    کمرنگ مانده است و به ساحل گرفته اوج.

    بانگ شغال و مرد دهاتی

    کرده ست روشن آتش پنهان خانه را.

    قرمز به چشم،شعله ی خردی

    خط می کشد به زیر دو چشم درشت شب.

    وندر نقاط دور

    خلق اند در عبور.

    او آن نوای نادره پنهان چنانکه هست

    از ان مکان که جای گزیده ست می پرد.

    در بین چیز ها که گره خورده می شود

    با روشنی و تیرگی این شب دراز

    یک شعله را به پیش می نگرد.

    جایی که نه گیاه در آن جاست نه نمی

    ترکیده افتاب سنج روی سنگهاش.

    نه این زمین و زندگی اش چیز دلکش است.

    حس می کند که آرزو ی مرغ ها چو او

    تیره است همچو دود،اگر چند امیدشان

    چون خرمنی ز آتش

    در چشم می نماید و صبح سفیدشان.

    حس می کند که زندگی او چنان

    مرغان دیگر ار به سر آید

    در خواب و خورد

    رنجی بود کز آن نتوانند نام برد.



    آن مرغ نغز خوان

    در آن مکان ز آتش تجلیل یافته

    اکنون به یک جهنم تبدیل یافته،

    بسته ست دم به دم نظر و می دهد تکان

    چشمان تیز بین.

    وز روی تپه ها

    ناگاه چون به جای پرو بال می زند

    بانگی بر آرد از ته دل،سوزناک و تلخ.

    آن گه ز رنج های درونی خویش مست

    خود را به روی هیبت آتش می افگند.

    باد شدید می دمد و سوخته ست مرغ!

    خاکستر تنش را اندوخته ست مرغ!

    پس جوجه هاش از دل خاکسترش به در.



Download Ghoghnoos Ahmad Shamloo