Saboori Shakila





صبوری

    متن آهنگ صبوری از شکیلا

    عمر من غارت شد و غارتگر از من دور شد

    من صبوری کردم و تاراج گر مغرور شد

    عمر من همراه با تکرار روز و شب گذشت

    شمع فانوس جوانی دمبه دم کم نور شد

    خویشتن را بشکنی ایثار اگر از حد گذشت

    پاکبازی هر چه کردم دشمنی منظور شد

    راه را از چاه در هر لحظه ایی باید شناخت

    یک قدم غافل شدم یک عمر راهم دور شد

    ای جوان کی گفته فصل انتهاست ؟

    فصل امید استوروز ابتداست

    زندگی را با چراغ معرفت آغاز کن

    در رکاب دوستی با همسفر پرواز کن

    در میان راه اگر هر مانعی ره بر تو بست

    عاقلانه با صبوری راه بسته باز کن



Download Saboori Shakila